زندگی نامه شهید حسن تقی کهزاد
تاریخ تولد :1345
سن : 20 سال
تاریخ شهادت : 1365
نام عملیات : پدافند 16 امام حسن عسکری (ع)
برادر شهید پاسدار وظیفه حسن تقی کهزاد در سال 1345 پا به عرصه وجود گذاشت و در کانون گرم خانواده در دامان پدر و مادری مهربان دوران کودکی را سپری نمود . محیط گرم این خانواده و اعتقادات پاک و مذهبی افراد خانواده بخصوص پدر ایشان باعث گشت شهید عزیزمان چون دیگر اعضای خانواده با قلبی پاک و بی آلایش و مرامی متین و با عطوفت بزرگ شود. یکی از خصوصیات ویژه شهید ، کم حرف زدن بود به طوری که در برابر سخن گفتن دیگران سر را پایین می گرفت و به یک نقطه خیره می شد و هنگامی که خود سخن می گفت به آرامی لبخند می زد و این خصلت وی باعث شده بود که در بین دوستانش شیرین و دوست داشتنی باشد . و از طرفی این شهید روحی ظریف و حساس داشت . هر وقت خبر ناراحت کننده ای به وی می دادند آنچنان غمگین می شد که انسان باور نمی کرد این همان حسن چند لحظه پیش است . وی به شدت به دیگران عشق می ورزید و در تمام زندگیش سعی می کرد کسی از او آزرده خاطر نگردد . او در دوران زندگیش انسانی آرام بود و هرگز شلوغ نمی کرد تا جائیکه خودش در دفتر خاطراتش در هنگام خدمت چنان می نویسد .
ساعت45/6 بود که نماز را خواندیم و بعد حاج آقا چند کلمه ای برای ما سخنرانی کرد . بعد شام خوردیم و کمی با حاج آقا گپ زدیم ، که حاج آقا دو نفر از دوستان را که شلوغ می کردند نام برد و به من گفت تو از اینها هم شلوغ تری و برای اولین بار در زندگیم شنیدم که کسی کلمه “شلوغ را به من نسبت می دهد . ”
شهید حسن تقی کهزاد در محیط مدرسه شاگردی زرنگ ، فعال و کم حرف بود در سال 1364 موفق به اخذ دیپلم گشت و بالاخره در تاریخ 18/5/65 در تیپ 16 مستقل امام حسن عسکری (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهواز به وظیفه مقدس سربازی همت گماشت . وی در عملیات کربلای 4 و 5 در منطقه عملیاتی شلمچه در پست دیده بان و در واحد اطلاعات و عملیات انجام وظیفه نمود . او در کار خود بسیار مسئول و مومن بود و بالاخره وی پس از یکبار زخمی شدن سرانجام همچون دیگر دوستانش در روز جمعه 4/2/66در ساعت 2بعد از ظهر در اثر اصابت ترکش توپخانه مزدوران بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد .
با شهادت وی چراغی دیگر به جامعه بشریت نورپاشید و روشنی بخش دیگران شد . در سرلوحه دفتر خاطراتش چنان می خوانیم :
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم روشنی بخشم به جمعی و خود تنها بسوزم
ودر جایی دیگر می نویسد ، امروز صبح ساعت 30/7 از خواب بلند شدم و از اینکه خداوند یک روز دیگر اجازه داد زندگی کنم تشکر می کنم . و خداوند چنین فرزندی را که بعد از هر بیداری وی را می بینند وی را به سوی خود فرا می خوانند .
روحش شاد و راهش جاوید باد .