شهدای مسجد

شهید عبدالعلی ملک ذاکر

زندگینامه برادر شهید فرمانده گروهان مالک اشتر عبدالعلی ملک ذاکر

من المؤمنین رجال صدقواما عاهدوالله علیه فمنهم من قلی نحبه و منهم من تنتظر و ما بدلوا تبدیلا  «قرآن کریم »

شهادت هدیه ای است برای کسانی که لایق باشند (امام خمینی )

عبدالعلی ملک ذاکر در سال 1342 در خانواده ای ضعیف اما پر از معنویت به دنیا آمد در دوران کودکی بسیار چابک و زرنگ و متین بود وقتی به سن 7 سالگی رسید برای گرفتن علم و دانش به دبستان رفته بود. او از همان دوران کودکی در کنار تحصیل به کار کردن سر کورها با دیگر برادرانش مشغول بود بطوری که یک نصف روز را به دبستان می رفت و نصف دیگر را به کار مشغول می شد با اینکه کارگری می کرد و در فراگرفتن درسهایش بسیار کوشا و زرنگ بود و همیشه از شاگردان خوب کلاس بشمار می رفت و در فصل تابستان که هوا بسیار گرم بود در کوره پزخانه ها با دیگر برادرانش کار می کرد. در ماه مبارک رمضان در آن برهه  طاقت فرسا هم کار میکرد و عرق میریخت و هم روزه می گرفت و انجام وظیفه میکرد و بارها بر اثر شدت گرما مریض و گرما زده میشد ولی هرگز دست از کار کردن نمی کشید.

در دوره راهنمایی و دبیرستان از شاگردان زرنگ کلاس بود. با اینکه به درس، خواندن علاقه زیادی داشت هرگز کار کردن را حتی در فصل امتحانات نهائی در کنار درس خواندن رها نمیکرد. گوئی بیش از پیش احساس میکرد که خانواده به او احتیاج دارند اگرچه خانواده انتظاری نداشتند او می گفت باید کار کنم تا اینکه لااقل خرجی قلم و دفتر و سایر لوازم مورد احتیاج را تهیه کنم. عبدالعلی ملک ذاکر در محیط فقر و در برخورد با انسانهای ستمدیده و تازیانه عذاب را چشیده و در شرایط بد و نابهنجار زندگی بزرگ شد و در میان رنجها و دردهای محرومین خود غوطه می خورد و از صاحبان زر و قدرتی که ایران را بر اثر وابستگی و بی لیاقتی به این وضع بد غیر انسانی و ساده بودند نفرت زیادی در اعماق قلب خود احساس می کرد.

عبدالعلی که شیفته علمای آگاه و روحانیت بیدار بود بعنوان سربازی گمنام از وقتی که آگاه به مسائل شده بود از جان و دل همراه با سایر برادران ایمانی و عقیدتی خویش در مساجد و محافل در اوقات فراغت متناسب با استعداد خود و سطح معلومات خود شرکت می کرد و انجام وظیفه می نمود برادر شهیدمان چون سایر شهدائی که در دنیا بودند اما با دنیا نبودند زندگی مادی دنیایی را بدرود گفته بود و در این زمینه گوی سبقت را از ما ماندگان در زمین ربود و پیام عظیم خویش را بر دوش ما نهاد و ما را وارث خون خویش و پیام رسان انقلاب قلمداد کرد و در زمانی خاص مسئولیت خطیرمان را به ما گوشزد کردند که ایها الناس موتوا قبل ان تموتوا (بمیرید قبل از آنکه کشته شوید) یعنی چه ؟

یعنی ای کسانی که در چاه طبیعت فرو رفته اید و در جاه طلبی و مقام پرستی و کبر و غرور و شهوت و شکم و خیانت و جنایت و کینه و تهمت و افترا ، حق کشی ، توطئه چینی و دسیسه بازی غرق شده اید و نفس اماره را که دائم فرمان به حرص و حسد می دهد آزاد  گذاشته اید تا فقط  خود و شعاع پیرامون خود را ببینید و تمامش در فکر حال و ذکر مال و سود آتی باشد رها کنید و خود را از این قید و بندهائی که هر کدام شما را به  زمین میخکوب کرده و باری شده که به پشت شما نهاده اند و رفتار شما را به سوی مقصد و هدف مانع شده اند پاره کنید این خود طبیعی و نفس شیطانی و من حیوانی را مهار کنید.

تا این مانعی را که باعث شده تا شما را از چاه طبیعت بیرون بیائید و به جهان فراغ معنویت پا بگذارید پاره کنید آن وقت خواهید دید سود کرده اید یا زیان شهید عبدالعلی شاهدی بود حاضر در جبهه همیشگی حق و باطل، نور و ظلمت که با نور خویش و پاشیدن خون خویش دامن شب را و سیاهی جهل را می شکافد و به انسانهای زبون و گرفتار در بند مادیات و جاهدیت ، برخاستن از روی خاک را می آموزد.

این شهید عزیز از آن انساهائی بود که مصداق سخن مولای خود علی (ع) قرار گرفتند رحم الله الاولا مرء علم من این و فی این والی این که رحمت خدا شامل کسانی می شود که بدانند از کجایند و در کجایند و بسوی کجایند.

این شهید عزیز وضع و موقعیت حساس خویش را در صحنه حق و باطل در میان، جامعه و متن اجتماع و جهان خویش می دانست و آگاه به مسؤلیتهای خطیر فردی و اجتماعی خود بود و می دانست که وظیفه او در برابر مسائل و مشکلات و نیازها و خواسته های مهمی که در جامعه اش وجود دارد. و مطرح است چیست قدر مسلم انسانی می تواند این مسائل را بیابد و درک کند که از خواب غفلت و فراموشی بیدار شده باشد و الا کسی که در خواب غفلت و نادانی بسر می برد اینکه از کجا آمده و به کجا می رود و در کجا قرار گرفته  و چه وظیفه ای بعهده داشتن برایش مفهوم و معنایی ندارد بقول مولوی این سؤالات برای کسی مطرح است که به خود آمده و خود را شناخته باشد و این زبان حال انسانهای عارف مآب است.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

                  که چرا غافل از احوال دل خویشتن

از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود

                  به کجا می روم آخر ننمائی وطنم

عبدالعلی از آن افرادی بود که موفق شده بود تا گردن کبر و غرور را و دیوارهای تن مادی را متلاشی کند و از پوستین غیر انسانی بدر آید و وارد صحرای باز روح و دشت وسیع ملکوت گردد.

شهید عبدالعلی با فطرت خدادادی که در عمق سرشت و وجود او وجود داشت این اصل مهم را فرا گرفته بود که محسنان و ظالمان و عالمان و جاهلان و خادمین و خائنین و خداپرستان و هوا پرستان  بدون استثناء مجبوربه رفتن از این دنیا هستند و این نیرویی است که از درون یقه همه کس را خواهد گرفت حال که چنین است و با هم معتقدیم که چنین است چرا از محسنان احسانها و از ظالمان ظلمها به جا می ماند و با توجه به اینکه ما می بینیم در رابطه با گذشته از انسانهای ظالم ستمگر و خائن خیانتگر و مانع مناع جز لعنت و نفرت از آنها یادی باقی نمانده و از کسانیکه با مرکب حقیقت و فضیلت ، عدالت و صراحت، حق طلبی و عرفان گرائی پیش رانده اند جز رفعت نام و عظمت اعمال ایشان چیزی باقی نمانده است                    (ماندن نام نیک در رابطه با فعل و عمل نیک ایشان مطرح است)

ما چرا در کاروانی که راهبر بر آن هابیل است قرار نگیریم تا مصداق این معنی                        (نور را علی نور) قرار بگیریم.

اخلاقیات شهید عبدالعلی ملک ذاکر :

عبدالعلی فردی بود متخلق به اخلاق الله دارای اخلاقی خوب و پسندیده و زبانی گیرا و برخوردی صادقانه و سخنی مخلصانه و آمری عمل کننده و صاحب معاشرتی نکو و برخوردی عاطفانه با اهل خانواده و پذیرای دوستان و آشنایان بود. وی همیشه از اعمال رذیله و سخنان بیهوده دوری می کرد .عبدالعلی از کارهائی نظیر سهل انگاری و سازشکاری با جناحهای درگیر فکری به شدت دوری می کرد . وی به شدت با اعمال و حرکاتی نظیر پیگیری، و طنز زنی و مسخره کردن و مانع خیر بودن و متجاوز به حقوق دیگر شدن و به بازیچه گرفتن افراد مخالفت می کرد و دوری می گزید.

وی همواره از گناهکاران و تند خویان و بد اخلاقان و خشمگیران و سخن چینان و دسیسه بازان و دو بهم زدن که به خاطر منافع خویش و کیف کردن کاذب خویش، دست به چنین اعمالی میزدند دوری می کرد و دیگران را نیز به دوری از اینان فرا می خواند.

از جمله خصوصیات دیگر وی این بود که اکثر اوقات اجازه نمی داد که خشم و غضب وی اختیار احساس و هوی و هوس وی قرار بگیرد بلکه آن را تحت کنترل عقل و در مسیر حق قرار می دهد.

در عین حال این شخص در میدان ورزش بر خلاف افرادی که ورزش را هدف کرده اند هیچ وقت خود را وقف ورزش نکرد و هیچ وقت اخلاق را و انسانیت را در میدان ورزش، فراموش نمی کرد وی ورزش را برای ساختن تن و روح خویش می خواست تا از آن بعنوان یک وسیله در راه هدف خویش استفاده کند.

از خصوصیات  دیگر این شهید نوحه خوانی و یاد آوری مصیبت جانگداز اباعبدالله حسین و خاطره پر اسرار عاشورا و به اسیری بردن اسرا به شام و مجلس یزید.

وی از این راه می کوشید تا نقش زینب و سجاد و …. را بعنوان پیام رسان انقلاب در این واقعه تاریخی نشان بدهد. وی از طریق نوحه خوانی و ذکر مصیبت می کوشید نوحه و مرثیه که قدرت زیادی در جذب احساس دارد باعث شود و آنها را از این طریق با وقایع تاریخی گذشته خودشان و پیوند اتصال میداد تا بتوانند بلافاصله شاهد آنیم که حالت دلزدگی و گریز و فرار کردن از چیزی که وی قبل از رسیدن به آن آنرا معبود واقعی میپنداشت شروع می شود. زیرا انسان وقتی به معبودی و معشوقی کاذب میرسد یک نیروی داخلی مرموز ناشناخته از عمق فطرت او به نهیب میزند که این را که معبود پنداشته ای معبود حقیقی تو نبود و نیست و بلافاصله بعد از رسیدن حالت فرار در جوانه میزند و باز به همین شکل، خلاصه تا زمانی که بشریت به سراغ معبود واقعی خویش بر نگردد همین حالت گریز و دلزدگی و خستگی و عدم آرامش اطمینان دل در وی وجود دارد.

و این شهید است که با بدست آوردن معبود حقیقی به این مقام متعالی می رسد و چون نماز خواندن برای رفتن و رسیدن به او بی تابی می کند  او در زمان لازم شهادت را یعنی پیوستن به یگانه معبود را استقبال می کند و این چنین است که مصداق آیه شریفه مذکور قرار می گیرد.

این انسان است که با سیر صعودی و حرکت وجودی و مهاجرت درونی موفق به اخذ مرحله انسانیت کامل شده و به مقام آرامش و اطمینان خاطر حقیقی نائل شده است اینجاست که این انسان وارد بندگان خالص خدا جنت خالد الله میشود. روحش شاد و راهش پر رهرو و عمر امامش طولانی تر باد انشا الله تعالی و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *